کد مطلب:329985 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:154

گفت و گو با ام حبیبه
بِسْمِ اللّهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیمْ

ام حبیبه خادمه زینب (س ) در دوران حضور وی در كوفه ، صدای ام كلثوم را كه می شنود، می گوید: ((غیر از اهل بیت پیامبر اكرم (ص ) صدقه بر احدی حرام نمی باشد. اینان كه هستند؟))

زینب (س ) نگاهی به ام حبیبه می كند و می فرماید: ((من الان از سرزمین كربلا می آیم . این گرد و غبار، گرد و غبار رنج كربلاست .))

اما، گویی ام حبیبه او را نمی شناسد.

زینب (س ) با سوز دل می فرماید: ((ام حبیبه ! منم ، زینب ، دختر علی (ع )، تو در این كوفه كنیز من بودی . چگونه است كه مرا اینك نمی شناسی ؟))

ام حبیبه نگران و مضطرب سؤ ال می كند: ((اگر تو زینب هستی ، او هیچ گاه بدون برادرش حسین جایی نمی رفت ، بگو حسینت كجاست ؟))

دل زینب (س ) آتش می گیرد و می فرماید: ((نگاه بر نوك نیزه رو به رویت بنما. آن ، سر بریده حسین می باشد!))(181)

181-عقيله بني هاشم ، ص 41 و 42